شما اینجا هستید:
با دوستانتان به اشتراک بگذارید:

به همان شکل که ساختارگرایی و از همه مهم‌تر پساساختارگرایی، انقلابی در مفهوم زبان و رویکردهای ادبی بپا کرد، هگل نیز به بازتعریف و مدرنیزه‌ کردن مفهومی ارسطویی پرداخت مبنی بر اینکه تنش و تعارض اصلی در تراژدی سبب ترحم و وحشتی می‌شود که توسط پیرنگ تراژدی برانگیخته می‌شود. هگل تنش محوری تراژدی را در تعارض اخلاقی آن می‌داند و در نقد آنتی‌گونه بر اینکه تنش میان کرئون و آنتی‌گونه، تنش میان خوبی و بدی نیست، بلکه بین خوبی و خوبی، یا حقیقت و حقیقت است تاکید میکند. وی با این روش و رویکرد، کنش‌های متناقض و خصمانه‌ی آنتی‌گونه، که تبلور قانون الهی و پیوند خانوادگی است، و کنش کرئون که نماد قانونِ انسان‌نوشته‌ی حکومت است، را به‌تفصیل بررسی می‌کند. از منظر این رویکرد، هر دو شخصیت در تلاش‌اند هویت خود را اثبات کرده و وظایف خویش را با اعمال‌شان به ثمر رسانند؛ یکی در واکنش به وفاداری به خانواده، و بنابراین، به قانون الهی و دیگری در واکنش به وفاداری به مصلحت کشور و حکومت و قانونِ زمینی.

محصولات مشابه