شما اینجا هستید:

فاخر یا هایکلاس؟!؟

اصطلاح‌شناسی مقایسه‌ای گروه‌واژه «کلاس» در انگلیسی و فارسی

اصطلاح‌شناسی مقایسه‌ای گروه‌واژه «کلاس» در انگلیسی و فارسی

این روزها گروه‌واژه « high class…و class» با معادل‌های فارسی «کلاس، باکلاس، کلاس‌بالا، بی‌کلاس» جزو پرکاربردترین اصطلاحات در مکالمات روزمره در سطوح مختلف زبانی، بویژه نیمه‌رسمی و دوستانه، محسوب می‌شوند. بااینحال بنظر می‌رسد علیرغم کاربرد زیاد این گروه‌واژه، تعریفی دقیق و مشخص و توافقی همگانی در مورد معنا و مفهوم آن در زبان فارسی وجود ندارد. به عبارت دیگر، گویشوران زبان فارسی هر یک این گروه‌واژه را با توجه به فهم و برداشت و تعریف شخصی خود بکار می‌برند. نگارنده با در نظر داشتن این مهم که لغات چیزی بیشتر از واحدهای صرفاً زبانشناختی بوده و حامل بار فرهنگی، اجتماعی هستند، در بررسی حاضر سعی در تأمل در لایه‎های معنایی این گروه‌واژه از طریق تحلیل مولفه‌های معنایی[1] با استفاده از واژه‌شناسی مقابله‌ای[2] نموده است . نتیجه این بررسی این بوده که علیرغم شباهت‌های بظاهر چشمگیر این کلمات در انگلیسی «upper class / high class» و معادل‌های فارسی آن (کلاس، کلاس‌بالا، باکلاس، و متضاد آن: بی‌کلاس) تفاوت‌هایی درخور توجه در ژرف‌لایه‌های معنایی این دو گروه واژه بچشم می‌خورد که درنظرگرفتن آن‌ها هنگام استفاده از این گروه‌واژه، بویژه در فرآیند ترجمه، ضروری بنظر می‌رسد .

گروه‌واژه «class» بیش از پانصد سال در زبان انگلیسی وجود داشته و همانطور که از معنایش پیداست، به گویشوران کمک کرده تا پدیده‌ها، اشیاء و افراد پیرامون خود را با هدف تمیز قائل شدن و تفاوت گذاشتن[3] میانشان، در سطوح و طبقات مختلفی قرار دهند. این فرآیند «طبقه‌بندی» در بستری از زمینه‌های اجتماعی و اقتصادی و تاریخی خاص در یک جامعه انجام ‌گرفته، بدین معنا که مؤلفه‌های معنایی این گروه‌واژه مستقیماً بر پایه محیط اجتماعی که واژه در آن می‌زیسته، یعنی فرهنگ، پی‌ریزی شده‌اند. گویشوران زبان، کاملاً با ظرایف معنایی و کاربردهای مختلف این گروه‌واژه در زبان خود آگاهند و به هنگام استعمال آن نیز این ظرایف را مدنظر دارند . بااینحال، مشکل زمانی بوجود می‌آید که این واژه‌ها و مفاهیم از یک زبان به زبانی دیگر با نظام اقتصادی، اجتماعی و متعاقباً فرهنگی متفاوت منتقل می‌شوند . گاهاً اتفاق می‌افتد که معنی واژه در زبان جدید تا حدودی و یا بکلی عوض می‌شود، مؤلفه‌های معنایی جدیدی بدان افزوده و یا از آن کم می‌گردند و در نهایت، واژه در زبان جدید در شکل جدیدی به حیات خود ادامه می‌دهد . بدین ترتیب، آنچه که در پی می‌آید توضیحی مختصر در مورد نه صرفاً واژه بلکه مفهوم «کلاس» در جوامع انگلیسی زبان، به عنوان مبدأ این مفاهیم و سپس جامعه فارسی‌زبان ایرانی به عنوان مقصد آن است. بدیهی است چنین بررسی می‌تواند کمک شایانی به روشن شدن زوایایی از امر ترجمه مرتبط با این گروه‌واژه کند که شاید تا بحال کمتر بدان توجه شده است . امید است پژوهشگران علاقمند به این حیطه مطالعاتی عمیق‌تر و جدی‌تر در این زمینه به عمل آورند که نتیجه آن همانا نفوذ به ژرف‌ساختهای لغات وارداتی، گزینش معادل‌های مناسب و کارآمد و نهایتاً کمک به حفظ زبان فارسی در برابر سیل لغات بیگانه است. پرسش مدنظر در تحقیق حاضر این بوده است:

  • آیا گویشوران زبان فارسی در هنگام بکار بردن گروه‌واژه «کلاس» از تمامی جنبه‌ها و لایه‌های مختلف معنایی آن مطلع هستند؟
  • آیا اصولاً توافقی همگانی و عام در مورد بار معنایی این گروه‌واژه در میان گویشوران وجود دارد؟

 

تاریخچه مختصر مفهوم «کلاس» در بافت فرهنگ غربی و فرهنگ ایرانی

اصطلاح «کلاس بالا» طیفی گسترده و پیچیده از معانی و کاربردهای مختلف را در برمی‌گیرد. در بسیاری از جوامع غربی عضویت در طبقات بالای جامعه بسیار مشکل و اغلب اوقات حتی غیر ممکن بود، مگر اینکه فردی در این طبقه به دنیا می‌آمد. هر چند در دهه‌های اخیر، درآمد بسیار بالا و دستاوردهای علمی و تحصیلی چشم‌گیر همراه با موقعیت مناسب شغلی، شرایطی هستند که افراد در بعضی جوامع از جمله آمریکای شمالی، با دست یافتن بدانها می‌توانند امیدوار به ورود به طبقات بالای اجتماع باشند، یا به عبارتی تبدیل به فردی «باکلاس» گردند. بااینحال هنوز در بسیاری کشورها چون انگلیس و فرانسه، ثروت مادی ارتباط چندانی به طبقه یا کلاس اجتماعی ندارد و طبق نظر بسیاری از جامعه‌شناسان علیرغم وجود چنین موقعیت‌هایی در کشورهایی مثل آمریکا، دستیابی به طبقات بالای اجتماعی برای افرادی که در آن طبقه متولد نشده‌اند امری تقریباً محال است.

از آنجاییکه در طول تاریخ، افراد طبقات بالای اجتماع (افراد باکلاس) از سرمایه‌های موروثی بهره‌مند بوده‌اند، برای امرار معاش نیازی به کار کردن نداشتند، هر چند بسیار متحمل بود که سرمایه واقعی آنها از تجار و بازرگانان کمتر بوده باشد. اصولاً موقعیت این گونه افراد منشعب از موقعیت اجتماعی و خانوادگی آنان بود نه لزوماً ثروت یا دستاوردهای اقتصادی یا علمی‌شان. جالب است بدانیم که افراد طبقات بالای اجتماع (باکلاس) بدلیل نپرداختن به کار فیزیکی عموماً از لحاظ ظاهری افرادی چاق بوده‌اند و چنین ظاهری تا چند دهه پیش امری مطلوب و خوشایند و یکی از نشانه‌های طبقات بالادست محسوب میشد. تنها در چند دهه اخیر است که بدلیل پیشرفت‌های علم پزشکی و بدنبال آن تبلیغات در رسانه‌ها، چاق بودن نکوهش شده و امری منفی تلقی می‌گردد.

در بسیاری جوامع، اصطلاح «کلاس بالا» یا «باکلاس» با مالکیت زمین تداعی می‌شده است. در بسیاری از جوامع پیشاصنعتی، قدرت سیاسی در دست مالکین زمین بوده و افراد این طبقه معمولاً عناوین و القابی را نیز به همراه خود داشتند. در ایالات متحده، افراد «کلاس‌بالا» حدود پنج درصد از جمعیت جامعه را دربرمی‌گیرند. این طبقه متشکل از افراد و نهادهایی است که تأثیر و نفوذ زیادی بر جامعه دارند و همچنین درآمد این طبقه را تأمین می‌کنند. بنظر می‌رسد که حس تعلق و وابستگی عمیقی میان اعضای این طبقه وجود داشته و این افراد ثروتمند و بالطبع قدرتمند در نقاط مختلف دنیا با یکدیگر در ارتباط باشند.

همانطور که پیشتر اشاره شد، در انگلستان ورود به طبقه «کلاس بالا» هنوز هم اگر امری محال نباشد حداقل بسیار مشکل است، مگر اینکه فردی در این «کلاس» متولد شود. حتی ازدواج با خانواده‌های «باکلاس» به ندرت منجر به اتصال کامل فرد با این طبقه می‌شود، زیرا عوامل متعددی دخیلند که باعث بروز موانعی چالش برانگیز بین این طبقه و دیگر طبقات اجتماع شده و سد این راه می‌گردند. القاب و عناوین نیز همراهان همیشگی این طبقه بوده اند: دوک ، لرد ، سِر و بارون نمونه‌هایی از این دست هستند.

در ارتباط با تحصیلات، جایی که فرد در آن تحصیل کرده مهم‌تر از میزان تحصیلات وی است. در انگلستان مرسوم بود که کودکان خانواده‌های «باکلاس» در چند سال اول زندگی خود در خانه و توسط دایه یا پرستار بزرگ می‌شدند تا اینکه از نظر سنی آماده ورود به کودکستان یا پیش‌دبستانی شوند. پس از آن نیز بسیار مهم بود که بچه‌ها در یکی از مدارس معروف و «باکلاس» بریتانیا تحصیل کنند.

از طرف دیگر در کشوری مثل ایران وضع دقیقاً بدین منوال نبوده است. به دلیل اهمیت و ارزشی که فرهنگ ایرانی برای کوشش و دستاوردهای فردی قائل می‌شود، در جامعه ایران، بازرگانان و دولتمردان همواره جایگاهی بالاتر از بقیه طبقات جامعه داشته‌اند. منافع زمیندار و سرمایه‌دار نیز معمولاً توسط نیروهای نظامی دولتی یا مراجع دینی حفظ می‌شده است. در تاریخ اخیر ایران،  شاید دوره‌ای که در آن بیش از همه، موضوع طبقه و کلاس اجتماعی پررنگ‌تر شد و نمود بیشتری یافت، دوران قاجار بوده باشد. در این دوران ساختار جامعه به قرار زیر بود:

 

  • طبقه ثابت و موروثی شاهزادگان قاجار
  • افراد برجسته و معروف و نزدیکان به دربار
  • رهبران مذهبی و طلاب حوزوی
  • بازرگانان
  • زمینداران
  • پیشه‌وران و صاحبان صنایع

شایان ذکر است کارگرانی که اکثریت جمعیت را تشکیل داده اما صاحب زمین نبودند و با دستمزد حاصل از کار امرار معاش می‌کردند اصولاً جایی در این ساختار نداشتند.

 

روش تحقیق و چارچوب تئوریک

تحقیق حاضر به لحاظ تئوری، کاری «اصطلاح شناختی» است و بنا به تعریف مستلزم پاره‌ای از توانایی‌هاست، از جمله:

1- توانایی تشخیص اصطلاحاتی که مفاهیم مرتبط با یک حیطه خاص را شناسایی می‌کنند

2- توانایی تشخیص و چگونگی کاربرد اصطلاحات خاص در متون مرتبط

3- توانایی تشریح دقیق مفاهیم

4- توانایی تمیز میان کاربرد درست از کاربرد نادرست اصطلاحات

5- و بالاخره توانایی تجویز یا منع کاربرد اصطلاحاتی خاص با هدف ایجاد ارتباط روشن و صریح

 

اصطلاح‌شناسی مقایسه‌ای گروه‌واژه «کلاس» در انگلیسی و فارسی

 

علاوه بر این، زمانی که این اصطلاحات خاص بین دو زبان مبادله می‌شوند، گستره معنایی این مفاهیم همواره در آن دو زبان عیناً شبیه بهم نیست. از اینرو «اصطلاح‌شناسی مقایسه‌ای» بین دو یا چند زبان انجام می‌گیرد که طی آن تحلیل مفاهیم در هر یک از زبان‌های مورد بحث صورت می‌پذیرد. از این طریق، می‌توان مفاهیم را در جاهای مناسب نظیر یکدیگر قرار داد و اصطلاحات معادل را شناسایی کرد. از طرفی، مقایسه نظام مفاهیم همراه با فرآیند شناسایی و انتخاب اصطلاح مناسب می‌تواند به کشف شکاف‌های معنایی در مورد یک اصطلاح در یک یا چند زبان بیانجامد. بنابراین انتخاب معادل مناسب مستلزم حصول اطمینان از انتقال درست و کامل مفاهیم میان جوامع زبانی به منظور برقراری ارتباط درست و کامل میان گویشوران آن زبان است. به بیان دیگر، نیاز به اصطلاح‌شناسی مقایسه‌ای زمانی احساس می‌شود که گستره معنایی بین زبان‌های مختلف متفاوت باشد. در چنین مواقعی، نقش اصطلاح‌شناس توصیف این شکاف‌های معنایی و سپس یافتن و پیشنهاد معادل مناسب جهت پرکردن این شکاف‌هاست.

اصطلاح‌شناسی مقایسه‌ای در رابطه با ترجمه نیز صورت می‌پذیرد. گاهی اوقات، ظاهر یک اصطلاح جدید، چه از حیطه تخصصی دیگری به عاریت گرفته شده باشد و چه به عنوان واحد معنایی کاملاً جدیدی خلق شده باشد، می‌تواند اصطلاحاتی هم‌معنی ایجاد کند. در چنین مواردی کار اصطلاح‌شناس، جمع‌آوری این اصطلاحات و درنظرگرفتن یک مفهوم برای هر کدام جهت تجزیه و تحلیل آن‌هاست. استفاده از مترادف‌ها کمک می‌کند تا به یک لیست مبنا در هر یک از زبان‌های مورد مطالعه برسیم که در واقع مبنای ما جهت مقایسه اصطلاحات در دو زبان قرار می‌گیرند. چنین بررسی شامل حداقل دو معیار زبانی می‌شود که هر یک از طیفی از اصطلاحات مرتبط با حیطه مورد نظر تشکیل می‌شود. از این‌رو مراحل کار را می‌توان بدین گونه ترسیم کرد: در ابتدا فرهنگ‌های لغات یک زبانه و سپس دو زبانه فارسی و انگلیسی به دقت بررسی می‌شوند تا به لیستی متشکل از تعاریف و عناصر معنایی واژه «class» و مترادف‌های آن در انگلیسی برسیم. مرحله بعد، توزیع پرسشنامه‌ میان گویشوران فارسی زبان (حتی الامکان از گروههای سنی، جنسیت و طبقات مختلف) است با هدف اطلاع از اینکه آنان چگونه این اصطلاحات را عملاً در گفتار روزمره خود بکار می‌برند و اینکه چه درک و فهمی از گروه‌واژه کلاس (کلاس بالا، باکلاس، کلاس پایین، بی‌کلاس) در ذهنشان وجود دارد. براساس نتایج بدست آمده از این پرسشنامه‌ها، لیستی دیگر تهیه می‌شود که حاوی عناصر معنایی گروه‌واژه مورد نظر در زبان فارسی است. حال ما دو لیست در اختیار داریم که اطلاعات سودمندی را در زمینه ژرف‌ساختهای معنایی یک گروه‌واژه در زبان مبدأ و مقصد بدست می‌دهند. با مقایسه و مقابله این دو لیست می‌توان به تفاوت‌ها و تشابهات این دو گروه‌واژه در دو زبان پی برد. از این طریق فرضیه تحقیق نیز اثبات یا رد می‌شود.

حال با نگاهی جزئی‌تر به مراحل کار، نتایج تحقیق را مورد بررسی قرار می‌دهیم. ابتدا نگاهی به « The Shorter Oxford Dictionary » می‌اندازیم:

 

Class:

1- Each of the six orders into which Servius Tallius, divided the Roman people for purposes of taxation.

2- A division of society according to status (1772), rank (esp. high rank, 1845)

3- A division of things according to grade or quality as high, low, first, second etc.(1694)

4- A number of individuals (persons or things) possessing common attributes (1664)

5- A group intermediate between a kingdom and an order (1753)

To take a class at Oxford: To take an honor degree (1889)

     Classic:

1- Of the first rank or authority (writer or work)

2- Of the standard Greek and Latin writers

3- Belonging to the Greek and Latin antiquity (1701)

4- Recognized, standard (1648)

Classy: (Slang, Colloquial)

Superior, high class, prestigious

 

همچنین «NTC Dictionary of American Slang and Colloquial Expressions» این گروه‌واژه را بدین ترتیب شرح می‌دهد:

  Class:

  High style, elegance/ first rate, high class

  This was a class suburb just a few years ago.

 

Class act:

A high quality act, a high quality way of doing things

I like the way you move on the field, it’s a real class-act.

 

Classy:

Elegant, dandy

How much does a classy car cost?              

 

نگاهی اجمالی به معانی مختلف این گروه‌واژه بیانگر نوعی تقسیم‌بندی و مرزبندی میان بخش‌های مختلف  جامعه و یا گروه‌های مختلف انسانی است. همچنین مفاهیمی که همراه با اصطلاح «کلاس‌بالا» به ذهن متبادر می‌شود: «از لحاظ رتبه در درجه اول قرار داشتن و برتربودن» است. از طرفی آنچه در فرهنگ‌های لغات فارسی در مورد این گروه‌واژه می‌یابیم، به نظر فاصله معنایی زیادی با نظایر انگلیسی آن دارد. «فرهنگ فارسی معین» این واژه را بدین صورت تعریف می‌کند:

 

کلاس: طبقه، درجه، مرتبه / اطاق درس

کلاسمان: طبقه‌بندی، رده‌بندی

کلاسیک: آنچه در کلاس‌ها بکار می‌رود، کلاسی، درسی

 

همینطور «فرهنگ دهخدا» نیز این تعاریف را در برابر آن واژه می‌دهد :

 

کلاس: اطاق درس دسته‌ای از شاگردان مدرسه/  طبقه، درجه، مرتبه

 

اصطلاح‌شناسی مقایسه‌ای گروه‌واژه «کلاس» در انگلیسی و فارسی

 

نکته جالب توجه اینست که علیرغم آنکه این دو فرهنگ لغت از معتبرترین و معروفترین فرهنگ‌های لغت در زبان فارسی هستند با اینحال هیچ کدام از مدخل‌های گروه‌واژه کلاس، یعنی واژه‌هایی مانند «باکلاس، کلاس بالا، بی‌کلاس و کلاس پایین» در آنها یافت نشد. همین نکته خود مؤید ضرورت انجام مطالعات گسترده مقایسه‌ای و مقابله‌ای در این زمینه است . با توجه به تعاریف گروه‌واژه «class» در زبان انگلیسی می‌توان ویژگی‌های معنایی زیر را در مورد آن استخراج کرد:

 

جدول 1 – ویژگیهای معنایی گروه‌واژه «کلاس» در بافت فرهنگ انگلیسی

ویژگی اهمیت
طرز لباس پوشیدن دارد
طرز صحبت کردن دارد
زیبایی ظاهری ندارد
آرایش (برای خانمها) ندارد
سطح تحصیلات ندارد
نوع اشتغال ندارد
سطح درآمد دارد
ولخرجی و گشاده‌دستی دارد
رفتار و طرز برخورد دارد
دارا بودن لهجه‌ای خاص دارد

با توجه به ویژگی‌های مذکور در جدول فوق، می‌توان اینطور استنباط کرد که از نظر یک فرد انگلیسی‌زبان و در بافت فرهنگ انگلیسی، اگر بناست که فردی «باکلاس» تلقی شود ویژگی‌هایی از قبیل طرز لباس پوشیدن ، طرز صحبت کردن و طرز برخورد از شروط اساسی و مهم به شمار می‌روند. شاید جالب باشد که بدانیم زیبایی ظاهری، آرایش کردن برای خانم‌ها و میزان تحصیلات جزو شرایط اساسی فرد برای «باکلاس» بودن به حساب نمی‌آیند. از طرف دیگر، بررسی نتایج حاصل از پرسشنامه ها اطلاعات مفیدی در مورد طرز تلقی گویشوران فارسی از گروه‌واژه «کلاس» در اختیارمان می‌گذارد:

 

جدول 2 – ویژگیهای معنایی گروه‌واژه «باکلاس» در بافت فرهنگی ایرانی

ویژگی اهمیت
طرز لباس پوشیدن دارد
طرز صحبت کردن دارد
زیبایی ظاهری دارد (بیشتر از 50%)
آرایش (برای خانمها) دارد (حدود30%)
سطح تحصیلات دارد
نوع اشتغال دارد
سطح درآمد  دارد
ولخرجی و گشاده‌دستی دارد
رفتار و طرز برخورد دارد
دارا بودن لهجه‌ای خاص ندارد

یافته‌های تحقیق

از نظر یک فرد ایرانی، آنچه که بسیار مهم است تا فردی «باکلاس» محسوب شود اینست که وی باید اول از همه باکلاس «به نظر بیاید». شاید به همین دلیل باشد که آرایش برای خانم‌ها و زیبایی ظاهری جزو شرایط اساسی و مهم در این زمینه بشمار می‌روند. به همین دلیل برای اینکه فردی، باکلاس «به نظر بیاید» باید دست و دلباز بوده و شغل پردرآمد و درخور توجه داشته باشد. با اینحال شاید بدلیل تنوع زیاد قومی و زبانی در ایران است که دارا بودن لهجه‌ای خاص به اندازه دیگر شرایط، مهم و حیاتی نیست. حال می‌توان در جدول زیر ویژگی‌های معنایی این دو مفهوم وگروه‌واژه را در بافت فرهنگی ایرانی و انگلیسی بوضوح مقایسه کرد:

 

جدول 3 – مقایسه ویژگیهای معنایی گروه‌واژه «کلاس» در دو بافت فرهنگ انگلیسی و فارسی

ویژگی فرهنگ انگلیسی فرهنگ فارسی
طرز لباس پوشیدن دارد دارد
طرز صحبت کردن دارد دارد
زیبایی ظاهری دارد
آرایش (برای خانمها) دارد
سطح تحصیلات دارد
نوع اشتغال دارد
سطح درآمد دارد دارد
ولخرجی و گشاده‌دستی دارد دارد
رفتار و طرز برخورد دارد دارد
دارا بودن لهجه‌ای خاص دارد

نتیجه‌گیری

انجام چنین تحقیقاتی می‌تواند تأثیر مطلوبی بر جلب توجه علاقه‌مندان و سیاستگزاران در زمینه       معادل‌یابی و استانداردسازی اصطلاحات در حیطه‌های مختلف داشته باشد. روش بکار رفته در این تحقیق، قابل اجرا جهت معادل‌یابی واژگان تخصصی رشته‌های مختلف نیز است. امید است انجام گسترده چنین تحقیقاتی منجر به ارتقای توانایی و غنای زبان فارسی گردد که این امر مستلزم اصلاح نگرش محققان نسبت به زبان و واژگان است. نگرشی که بر اساس آن واژگان، صرفاً واحدهای زبانشناختی درنظر گرفته نمی‌شوند بلکه زبان در بافت اجتماعی، فرهنگی آن دیده شده و واژگان نیز واحدهای در حال تغییر و زنده اجتماعی به شمار می‌آیند.

 

 

فهرست منابع

 

-The Shorter Oxford English Dictionary

-NTC Dictionary of American Slang and Colloquial Expressions

– Pavel Silvia, Nolet Diane, Handbook of terminology,Canada,2001,       Minister of Public Works and Government Services, available at:    http://www.translationbureau.gc.ca

– http://en.wikipedia.org/wiki/Social_class

– http://www.termium.gc.ca/didacticiel_tutoria

– فرهنگ فارسی معین

– فرهنگ فارسی دهخدا

 

 

[1]– Componential Analysis

Comparative Terminology -[2]

[3]– Differentiating

برای مطالعه مقاله کامل در قسمت یادداشتها درخواست دهید.

نقل قول با ذکر نام نویسنده و سایت بلامانع است.

اشتراک گذاری در:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *