مینو یوسفی: مامان دیوها!






در این رویداد با هنرمندی خلاق و هنر متفاوتش آشنا می‌شویم؛

گرافیک خوانده و فعالیت هنری‌اش را از هنرستان شروع کرد، کارشناسی گرافیک و ارشد انیمیشن دارد. نزدیک به پنج سال بطور تخصصی پاپیه‌ماشه کار می‌کند و دو سال است که بر روی دیوها و عجایب الخلقه‌های اسطوره‌ای ایران تمرکز کرده است.



اسفند گذشته نمایشگاههای این هنرمند در گالری ثالث و گالری جاوید در تهران برگزار شد.

دلیل و تمایز کاری که انجام میدی چیست؟



فکر میکنم تمایز کارم علاقه زیاد به اسطوره‌های فرهنگمان باشه و اینکه سعی می‌کنم پشت هر مجسمه روایت مهمی از آن کاراکتر رو جا بدم، چیزی که شاید به ظاهر اهمیتی نداشته باشه ولی واقعیت اینه که دیوهای من راوی اسراری مگو از اسطوره‌هایی هستند که خیلی از آنها به فراموشی سپرده شدند.

مخاطبان کارهایت بیشتر چه کسانی هستند؟

مخاطبانم از اقشار مختلف هستند نه صرفاً هنرمندان. برای مردم خیلی جالبه که داستان‌های هر کدام از کاراکترها رو بشنوند چون فضای خیال و افسانه براشون جذابیت داره. بعضی‌ها هم هستند که عمیق‌تر نگاه می‌کنند و هدف خلق آثار رو بیشتر لمس می‌کنند. دوستان آرتیست هم از منظر هنری کار رو بررسی می‌کنند و بیشتر طرفدار فرم خاص حجم ها هستند.



تا کنون چه بازخوردی از مخاطبانت گرفتی؟



خیلی ها ازم میپرسن چرا دیوها؟! چرا ایزدان و امشاسپندان نه؟؟ من فکر می‌کنم هنرمند باید در قبال جامعه‌اش شفاف برخورد کند. زمانی که کشورم درگیر فقر و فساد و تباهی و تورم و خشکسالی و دروغ و نافرجامی است، بشخصه نمیتونم روی حقیقت سرپوش بگذارم و با سانسور تاریکی‌های اطرافم تلاش به محو کردنش داشته باشم، پس روی دیوها کار کردم چون دیوها ویرانگرند و باعث تباهی و نابودی سرزمینند و ما باید این دیوها و نمادهاشون را بشناسیم تا بتونیم اونها رو مهار کنیم.

برنامه های بعدیت چیست؟

برنامه بعدی‌ام اینکه فقط روی حجم‌سازی تمرکز نکنم و تکنیک کارها رو به سمت میکس‌مدیا و تلفیق متریال ببرم. جدیداً خیلی از طرح‌های دیوهام را با سوزن دوزی انجام میدم که اسمش رو “دیودوزی” گذاشتم و در تلاشم که پیوندی بین حجم و دیودوزی‌ها ایجاد کنم. دارم سعی می‌کنم برای بخش عام‌تر جامعه که خیلی ارتباط نزدیکی با هنر و فضاهای هنری ندارن هم اتصالی با دیوها برقرار کنم و یکسری چاپ لینو روی پارچه یا عروسک‌های پارچه و دیودوزی برای نزدیک‌تر شدن با فضای زندگی ایجاد کنم.



حرف آخر … ؟



در نهایت امیدوارم روزی بیاد که سرزمینمون از شردیوهای “دروغ ، خیانت و خشکسالی” رها بشه، روزی که آزادانه بشه بر روی زیبایی‌ها هم بیشتر تمرکز کرد و چه بسا از ایزدان گفت و شنید.



دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *